بایست و تکان نخور
بایست و تکان نخور ضوء بن علی عجلی میگوید: مردی ایرانی را دیدم که میگفت به سامرا رفتم وقتی مقابل منزل امام حسن عسکری رسیدم بدون این که اجازه ورود بگیرم، امام مرا از داخل خانه فرا خواند. داخل شدم و سلام ،نمودم حضرت فرمود: ای ابو فلان حالت چطور است؟ بنشین! آنگاه از تمام […]