با آنها سفر مکن
علی بن محمد شمشاطی میگوید:
از طرف جعفر بن ابراهیم یمانی مأمور تشرف به ناحیه مقدسه شدم. وقتی کارم تمام شد، به بغداد رفتم تا با کاروان یمن خارج شوم. نامه ای برای حضرت نوشتم و اجازه مرخصی خواستم.
ایشان مرقوم فرمود:
«با آنها خارج مشو! هنوز خیری در رفتن تو نیست در کوفه بمان»
بعدها خبر رسید که پس از خروج ،قافله قبیله بنی حنظله آنها را غارت کرده است.
دوباره نامه ای نوشتم و از حضرت خواستم که اجازه دهند از طریق دریا به وطنم بازگردم.
حضرت پاسخ دادند: «این کار را هم نکن»
بعدها دانستم که بعد از حرکت کشتی دزدان دریایی آن کشتی را غارت و منهدم کردند!
قصد زیارت سامرا نمودم ، هنگام مغرب وارد مسجد محله عسکر شدم.
غلامی آمد و گفت: برخیز و با من بیا.
گفتم: کجا؟ مگر تو مرا میشناسی؟
گفت: تو علی بن محمد شمشاطی فرستاده جعفر بن ابراهیم یمنی هستی. بيا داخل منزل.
من تعجب کردم چون هیچ یک از دوستانمان از رسیدن من اطالعی نداشتند وقتی وارد منزل شدم اجازه خواستم تا داخل ضریح شریف شده و مشغول زیارت شوم.
عنایت فرموده و اجازه دادند.